باران که می بارد
پنجره ها هم به صدا در می آیند!
مثل ناودان ها !مثل برگ های عاشقانه
که با دانه های باران
به لرزه و رقص
مستانه راه زمین پیش می گیرند
در راه
با باران ها به عشق بازی
بر زمین می نشینند...
باران که می بارد باران گیر می شوم
تمام روز های خاکستری
زمین گیر بوده ام
با دانه دانه قطرات
جان می گیرم
با خزان پرواز را تجربه میکنم
مثل برگ ها...
باران که می بارد
غبار دل پاک می شود
غم ها که پایان ندارد
به مرخصی کوتاه مدت می روند...
می روند که تازه تر برگردند...
مثل فصل ها
مثل درد ها ...
نظرات شما عزیزان: